لذت فیلم دیدن

امروز به سراغ آرشیو فیلم هایم رفتم و بعد از چندین بار بالا و پایین کردن ، ترجیح دادم برای چندمین بار فیلمِ فارست گامپ رو مجدداً تماشا کنم ، کارگردان این فیلم رابت زمکیس است ، در سال 1994 تولید شده و  جوایز زیادی را  برای خود کرده  است.

 لازم به ذکر است که قصدم از نوشتن این مطلب به هیچ وجه نقد فیلم نیست و فقط نکته هایی در فیلم دیدم که بسیار آموزنده بود و تصمیم گرفتم نظر شخصیمو بنویسم.

 این فیلم روایتی است از شخصیتی که همه آن را احمق و (( دیوانه)) خطاب میکنند و داستان در ایستگاه اتوبوس و با افتادن یک پر بر روی کفش گلی فورست شروع میشود و در ادامه داستان زندگی اش برای زن سیاه پوستی که کنارش نشسته  تعریف میکند و بدون ناراحت شدن از بی توجهی زن، به حرف زدن ادامه میدهد . او در کودکی، هم از ناحیه پا دچار مشکل است و هم ضریب هوشی اش بسیار پایین است ولی مادری دلسوز دارد و  مدل ذهنی که به او القاء میکند سعی دارد به او بفماند که با بقیه اشخاص هیچ فرقی ندارد. فورست دارای شخصیتی است که دیر چیز ها را می فهمد، از کنار همه چیز به سادگی عبور میکند، هر کاری را که دلش بخواهد فورا انجام می دهد و در مورد اما  و اگرش فکر نمی کند و همین ها این گواه را می دهد که او با تمام وجود در لحظه حال زندگی میکند . در قسمتی از فیلم تمایل به دویدن میکند و بی درنگ شروع میکند و در پاسخ به سوال خبر نگار که از او می پرسد هدفت از این کار چیست پاسخ میدهد(( دلم خواست بدوم)) و در ادامه پس از چند سال دویدن وقتی احساس خستگی می کند بدون توجه به افرادی که او را همراهی می کنند می گوید خسته شدم و میخواهم به خانه باز گردم . در آخر فیلم هم وقتی به دیدن جنی می رود، با وجود آن همه اذیت های که از جانب او دیده مشتاقانه پذیرایش می شود و او را به خانه اش می برد.

اگر بخواهم نتیجه گیری داشته باشم این فیلم جدا از اینکه جزء فیلم های انگیزشی  تخیلی است ، زندگی یک فرد دیوانه را روایت میکند که هدفش این است که به مخاطب بفهماند نیازی نیست برای موفقیت این همه زندگی را پیچید کرد و با دلی ساده زندگی کردن آرامشی عمیق به ما عطا میکند...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد