امواج
امواج

امواج

10 روز آخر سال تا سال تحویل

همیشه این 10 روز باقیمانده آخر سال یک حس و حال  خاصی دارم، شلوغی خیابان ها ، جنب و جوش مردم و هوایی که بوی عید می دهد ، همه و همه باعث می شوند  حس طراوت بی بدیلی را در اعماق وجودم تجربه کنم و انرژی ام مافوق انتظاراتم خود نمایی کند .

شاید دلیل اینکه این روز ها  تا این حد برای من یا شاید خیلی های دیگر حس خوب ایجاد می شود ، زندگی کلیشه ای خودمان  در روز های عادی سال است، شاید هم تاثیرات آب و هوا باشد و یا اینکه تاثیر رفتار های جمعی است که به صورت واگیر دار در  جامعه همه گیر می شود.

10 روز آخر سال را می شود به مسیر یک سفر تفریحی تشبیه کرد، من همیشه چندین روز قبل از سفر انرژی ام رو به افزایش می رود ، در مسیر سفر انرژی ام به حد اکثر خود می رسد و در نهایت نقطه پیک انرژی ام زمانی است که به مقصد می رسم. در مورد این چند روز باقیمانده آخر سال هم همین است، ما این چند روز را طی می کنیم تا به لحظه سال تحویل برسیم  و انرژی و حس و حالی که این چند روز رو به افزایش است با لحظه تحویل شدن سال به نقطه اوج خود می رسد.

بعد از سال تحویل مانند مسافرانی هستیم که تازه به مقصد رسیده ایم، چند روز اول حالمان کاملا خوب است ولی هرچه به  پایان تعطیلات نزدیک تر می شویم از انرژی و حس و حالمان کم می شود و امان از بعد از ظهر سیزده بدر که دلمان میخواهد به زمین و زمان فحش دهیم درست مثل زمانی که می خواهیم از مسافرت تفریحی برگردیم و به وضوح تقلیل رفتن انرژی را در خودمان حس میکنیم.

خودم به توان 2


گاه از بین انبوه لحظه های فشرده شده ما بین من و مسیر زندگی ، به سمت و سو های مختلفی کشیده شدم


امواج سهمگین زندگی شاید گاهی از کالبد درونی ام کمی منحرفم کرده باشند


بار ها شده برای راضی نگه داشتن کسی خودم را کشته ام و این را به تکرار رسانده ام، ولی اجازه نداده ام جنازه ام بر زمین سرد شود .


همیشه سعیم این بوده از درختهای گیلاس تقاضای پرتقال نکنم  ، اصلا بر فرض مثال اگر  روزی درخت های گیلاس پرتقال هم بدهند ! ، تکلیف طرف داران گیلاس چه می شود؟؟


حتی درختانی که سبز هستند ولی میوه نمی دهند ، هیچ چیز هم که نداشته باشند سایه ای در فصل گرم برای رهگذری می شوند.


خودم باشم، خودمان باشیم، خودتان باشید


حتی امواج زندگی هم آخر خسته می شوند و ترجیح می دهند مارا به ساحل آرام بسپارند.....