گاه از بین انبوه لحظه های فشرده شده ما بین من و مسیر زندگی ، به سمت و سو های مختلفی کشیده شدم
امواج سهمگین زندگی شاید گاهی از کالبد درونی ام کمی منحرفم کرده باشند
بار ها شده برای راضی نگه داشتن کسی خودم را کشته ام و این را به تکرار رسانده ام، ولی اجازه نداده ام جنازه ام بر زمین سرد شود .
همیشه سعیم این بوده از درختهای گیلاس تقاضای پرتقال نکنم ، اصلا بر فرض مثال اگر روزی درخت های گیلاس پرتقال هم بدهند ! ، تکلیف طرف داران گیلاس چه می شود؟؟
حتی درختانی که سبز هستند ولی میوه نمی دهند ، هیچ چیز هم که نداشته باشند سایه ای در فصل گرم برای رهگذری می شوند.
خودم باشم، خودمان باشیم، خودتان باشید
حتی امواج زندگی هم آخر خسته می شوند و ترجیح می دهند مارا به ساحل آرام بسپارند.....