امواج
امواج

امواج

اشتیاق مطالعه




هر کسی  به نحوی از زندگی لذت می برد

 

همیشه هم غرق شدن چیز بدی نیست

 

بارها شده که به سمت تند خوانی رفته ام ، ولی به دلیل اینکه حس کرده ام لذت مطالعه را در من کم کرده به سرعت  از آن فاصله گرفته ام

 

لذت مطالعه به غرق شدن میان تمام کلمات است

انقلاب هوش مصنوعی قسمت اول



قرار است مقصد نهایی تکنولوژی  به کجا ختم شود؟


آیا هوش مصنوعی باعث انقلاب صنعتی دوم می شود ؟


حجم زیاد  محتوا درمورد  هوش مصنوعی  (artificial intelligence) و خبرهایی که در مورد سرمایه گذاری عظیم غول های تنکولوژی  در این حوزه می شود ، گواه بر اهمیت روز افزون این پدیده دارد.


اما واقعا ما باید منتظر یک جهش جدید در حد فیلم های تخیلی در دنیا باشیم؟


دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم تمایلش روز به روز به هوشمند شدن بیشتر می شود و بشر همواره در پی ادارک دار کردن تمام اجسام بدون ادراک است . هوش مصنوعی یک پدیده نو ظهور نیست و ایده آن مدت ها پیش در روانشناسی و فلسفه ایجاد شده ولی در واقع واژه هوش مصنوعی توسط جان مکارتی در سال 1956 بیان شد و بعد ها تعاریفی مانند  یاد گیری ماشین ( machine learning) ، شبکه عصبی مصنوعی (Artificial Neural Networks) و ... به آن اضافه  و به مرور کامل تر شد تا به مرحله امروزی آن رسد.


درحال حاضر هوش مصنوعی وجود دارد ولی عمده فعالیت آنها در پشت پرده است به همین دلیل برایمان قابل لمس نیست و حسش نمی کنیم . در پزشکی ، دفتاتر حقوقی پیشرفته ، پرواز های هوایی (سیستم کنترل خودکار هواپیما) ، درسایت  آمازون، نت فلیکس و بسیار نمونه دیگر هوش مصنوعی به صورت زیر پوستی در حال انجام وظیفه است ولی ما  نیازمند به چیز علنی تر ی هستیم که وجودش را به صورت مستقیم در زندگیمان حس کنیم.


روش پیش رو بعد از ایجاد هوش مصنوعی این است که ما آن را آموزش دهیم و به سطح کاملا پیشرفته برسانیم.


تکنولوژی در حوزه هایی گسترده شده که پایه و اساس آن از فیزیک نشات گرفته است ، و مشخصه مشترک تمام علوم این است که همگی دارای الگو های تکرار شونده ای هستند ، حال اگر این الگوها را در دسته بندی مجزا به صورت ورودی به یک هوش مصنوعی بدهیم و با روش هایی خروجی مورد نظر را به آن بفهمانیم ، بعد از مدتی یک هوش مصنوعی با مجموعه ای از الگوهای متفاوت داریم و با تطبیق و چند لایه کردن این الگو ها میتوان ماشینی خلق کرد که حق انتخاب کردن دارد.

 

قسمت دوم انقلاب هوش مصنوعی

درآمد شبکه های اجتماعی از کجا تامین می گردد

همین طور که این سوال ذهن من را مدتی است درگیر کرده است ، قطعا در ذهن بیشتر کاربران شبکه های اجتماعی آمده که این شبکه ها که  روز به روز هم به تعدادشان افزوده می شود و کاملا رایگان به نظر می آیند و عملا ما برای استفاده از آنها مبلغی پرداخت نمی کنیم از کجا تامین می گردند؟!!

یک نوع دیدگاه پیشرفته تر هم وجود دارد و  دسته محدود تری از کاربران که دید بازتری دارند این مساله برایشان به وجود آمده که سیاست و خط مشی این اپلیکیشن های اجتماعی به کجا ختم می گردد

تبلیغات

خوشبینانه ترین تصوری که می توان از درامد این شبکه ها داشت، تبلیغات است . وقتی بحث از تبلیغات می شود شاید در ذهنمان تبلیغات مرسوم در سایت های ایرانی تداعی گردد که نهایتا در قالب بنر و یا ویدئو در قسمتی از سایت قرار می گیرد ، اما تبلیغات موجود در شبکه های اجتماعی از نوع تبلیغات هوشمند است و روز به روز به این هوشمندی افزوده می شود برای مثال در اینستاگرام تمام محتوایی که کاربران در سایت قرار میدهند  به صورت لحظه به لحظه مورد بررسی قرار می گیرد و درنهایت الگوی رفتاری هر فرد تعیین و پس از غربالگری دسته بندی می گردد ، حال با این توضیحات اگر شرکتی بخواهد محصولاتش را تبلیغ کند ، اینتساگرام با اطلاعاتی که در مورد کاربرانش دارد تبلیغ مورد نظر را فقط برای دسته ای از مخاطبان نشان می دهد که در دسته بندی آن موضوع قرار گرفته اند و این اساس کار تبلیغات نوین است. البته تبلیغات فقط و فقط 30 درصد از درامد شبکه های اجتماعی را شامل می شود .

فروش اطلاعات

همان طور که در بالا هم ذکر کردم ، تمامی رفتار های ما در شبکه های اجتماعی مدام از سوی کنترل کننده های این شبکه ها مورد بررسی قرار می گیرد ، این که ما از چه هشتگ هایی استفاده میکنیم و چه چیز هایی را سرچ می کنیم ، همینطور رفتار دوستان ما را هم مورد بررسی قرار می دهند و با تعمیم رفتار های مشترک نهایتا به یک الگوی رفتاری دست پیدا می کنند و این الگوی رفتاری وقتی در قالب کل یک کشور باشد می تواند تبدیل به ابزار قدرت مندی برای کنترل و موج سواری بر یک جامعه شود به همین سادگی به همین خوش مزگی...!

خیلی ساده لوحانه است که بخواهیم بگوییم این اطلاعات را فقط در جنبه های تجاری استفاده می کنند  و این را  هرگز فراموش نکنیم که دارندگان این اطلاعات به ظاهر پیش و پا افتاده تمام نقاط ضعف جامعه ما را می دانند و در صورت لوزم فقط با یک حرکت توان راه اندازی جنگ روانی را در کشورمان دارند.. فقط با راه اندازی یک موج و موج سواری بر آن..

در هر صورت به جنبه فردی هم که به شبکه های اجتماعی امثال  اینستاگرام، تلگرام ، توییتر و.... فکر کنیم چیزی به جز اتلاف وقت ، منزوی کردن آدم ها، ایجاد بستری برای دروغ پراکنی و خود نمایی ، برای ما به ارمغان نیاورده است و هیچ وقت متن های موجود در کانال ها ی تلگرامی و پیج های اینستاگرامی جای کتاب را برای ما پر نمی کنند . بهتر است تا دیر نشده خودمان را به سمت رفتار های هوشمندانه پیش ببریم.


ماهی گیران شبکه های اجتماعی






درست زمانی که ما در توهم دیده شدن در شبکه های اجتماعی هستیم

همان زمانی که  با پز روشن فکرانه خودمان مطلبی را به اشتراک میگذاریم  و با تعدادی هشتگ مفهومی به دنبال خود نمایی هستیم ، در زیر پوسته این شبکه تک تک ثانیه هایی که ما  به حراج می گذاریم به شکل های مختلف در جیب سازندگان این شبکه ها می رود به بیان دیگر آنها تنها از وقت تلف کردن ما قدرت پیدا می کنند.

راستی تا به حال به این فکر کرده اید که درآمد برنامه هایی مانند اینستاگرام، تلگرام، لاین و... از کجا تامین می شود؟

یک قدم بسیار کوچک

هدفهایمان را مشخص می کنیم

کل برنامه هایمان را در قالب کلمات و اعداد می آوریم ، برای خودمان dead line  می گذاریم ، شاید اپلیکشن هایی روی موبایل هایمان نصب کنیم که تایم دقیق برنامه هایمان را به ما یاد آوری کند و در کل در آن لحظات با کلی انگیزه و انرژی تمام مقدمات لازم را می چینیم تا مثلا از همین فردا صبح که از خواب بیدار شدیم با قدرت شروع به کار کنیم.

فردا صبح  و بعد از بلند شدن از خواب احساس میکنیم از انرژی روز قبل هیچ اثری نیست، برگه برنامه ریزی هایمان را که  روی میز میبینیم یک احساس دلهره کل وجودمان را می گیرد ، با محیط احساس بی گانگی میکنیم و تنها راه موجود را برای خودمان فرار از شرایط می دانیم .

شروع میکنیم ، پشت میزمان می نشینیم و شروع به کارهایی که هیچ ارتباطی با برنامه هایمان ندارند می کنیم . به خیال خودمان هنوز خیلی وقت داریم که به کارهای اصلی برسیم و این روند را تا شب ادامه می دهیم. در آن لحظه نه از احساس خوب خبری است نه لذت ، با تمام وجودمان خورد شدن ذره ذره عزت نفسمان را تماشا میکنیم و به اهمال کاری و به تعویق انداختن وظایفی که داریم می پردازیم.


 

این تصویر برای خیلی از آدم های مانند من در طول ماه شاید بارها تکرار شود و در ذهن و ضمیرمان این رد پا را بر جای گذاشته که  این بیماری هرگز درمان نمی شود...

ولی در واقع اینطور نیست و ما در حلقه ای از عادت هایمان گیر کرده ایم که بعضی از این عادت ها شاید از دوران کودکی در ذهن ما نقش بسته و در وجودمان ریشه های عمیقی دوانده اند، حال چه باید کرد؟؟

برای فرار از اهمال کاری باید عادت های خوبی برای خودمان تعریف کنیم و همزمان با حذف عادت های بد آنها را در وجودمان جایگذاری کنیم

ولی نیازی نیست خیلی سخت بگیریم و بهتر است برای مقابله با این غول بزرگ کم کم به محاصره آن بپردازیم .

یک عادت کوچک را انتخاب کنیم ، خیلی کوچک باشد مثلا صبح ها 5 دقیقه یک کار را انجام دهیم و قدم به قدم زمان  این 5 دقیقه را بیشتر کنیم. هدفمان این باشد که فقط آن کار را انجام دهیم و در ابتدا اصلا کیفیتش مهم نیست ... رمز موفقیت در این روش این است که قدم های کوچک ولی با امتداد داشته باشیم