امواج
امواج

امواج

نیازی نیست بزرگ شویم

همه ما در مسیر زندگی خود با انسان های بزرگ مواجه شده ایم و با تعجب این  سوال در ذهنمان آمده که آیا زمانی این شخص هم یک فرد عادی بوده است یا از همان ابتدا به وضوح درست و غلط را از هم تشخیص می داده. وقتی از نقطه نظر خودمان به این قضیه نگاه کنیم قطعا آنها را از خودمان بزرگتر می بینیم ولی در واقع ما فقط از  بیرون آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم و از درون  و اسرار آنها بی خبریم.


همه آدم ها درست مثل ما درونشان پر است از تردید و آشفتگی و هرچه به اصطلاح بزرگتر می شویم تردید هایمان به شکل های مختلف در قالب افکارمان خود نمایی می کنند.


کم سن  که هستیم همیشه بزرگ تر ها را می بینیم و دوست داریم زودتر سنمان بیشتر شود تا به آنها  برسیم و همه روی ما حساب باز کنند  و وقتی به جایگاه آنها می رسیم حسرت روزهای گذشته را می خوریم که چرا آن روز های زیبا را راحت از دست دادیم .


یادم  می آید زمانی پوسته هایی برای ویندوز XP به بازار آمده بود و به وسیله آن ظاهر ویندوز را شبیه به ویندوز های به روز می کردند ، ولی وقتی ظاهر را عوض میکردیم  بعد از مدتی متوجه تناقض های به وجود آمده می شدیم و مشکلات بسیاری برای ما درست می کرد و در آخر مجبور به حذف پوjسته می شدیم. ما در جامعه آدم هایی را داریم که پوسته های خوش آب و رنگی روی خودشان گذاشته اند ولی  نه تنها رشد نکرده اند بلکه از درون با خودشان در جدال مداوم و طاقت فرسا هستند.


بین بزرگ شدن و کامل شدن تفاوت زیادی وجود دارد، اکثر انسان ها  فقط بزرگ می شوند ولی خبری از تکامل در آنها وجود ندارد  و  متاسفانه به همت شبکه های اجتماعی با رشد بی رویه حباب های بی مصرف مواجه شده ایم.


تکامل همیشه از درون بیرون اتفاق می افتد و بزرگ شدن از بیرون به درون ....


 در فیزیک اگر ستاره ای جرمش چندین برابر حجمش باشد تبدیل به سیاه چاله می شد و هرچه را در مسیرش باشد به خودش جذب می کند و  این گواهی بر این است که می شود بعضی از قوانین فیزیک را با قوانین زندگی خودمان تعمیم دهیم . بیاییم به جای تلاش برای بدست آوردن حجم بی رویه کمی چگالی خودمان را افزایش دهیم و به جایی اینکه بخواهیم دنیا جزیی از ما باشد سعی کنیم خودمان جزیی از دنیا باشیم.

همه ما مسئولیت داریم

در گذشته همه انسان های معمولی،  یک زندگی فیزیکال و  روتین داشتند  و رفتارشان نهایت در محیط خانواده، دوستان  و کار نمایان می شد اما پس از به وجود آمدن فضای دیجیتال و شبکه های اجتماعی ، جامعه با رفتار فردی متفاوت تری مواجه شد.

در حال حاضر که چند سالی از شروع و رشد شبکه های اجتماعی می گذرد ، جامعه شناسان به این نتیجه رسیده اند که جامعه مجازی  یک سری فاکتور های جامعه واقعی را در خود دارد و قطعا باید تمام ابعاد آن مورد بررسی قرار گیرد.

چه قبول کنیم و چه نکنیم این شبکه ها د ر عمق فرهنگ ما نفوظ کرده است و نمی شود از خیرش به همین سادگی ها گذشت .

 متاسفانه در کشورمان به دلیل اینکه خیلی ها به خیلی دیلایل دوست ندارند کشورمان بروز باشد به همین دلیل تا یک چیز جدید وارد کشور میشود سریعا آن را منفی جلوه می دهند و با تبلیغات منفی سعی در حذف صورت مساله دارند  و با خودشان فکر میکنند کار به همین سادگی قابل حل است.

بیاییم با خودمان صادق باشیم  ، ما در دنیایی زندگی میکنیم که  هر لحظه با رویداد و موج جدیدی مواجه هستیم و به طور کلی کسی دوست ندارد مسئولیت هم گام کردن و فرهنگ سازی در   جامعه را بر عهده بگیرد. بهتر است وظیفه خودمان بدانیم که یک قدم هرچند کوچک  در راستای بهتر شدن وضع موجود برداریم....

یکی از بهترین کتاب هایی که خواندم

کتاب های زیادی در دنیا منتشر می شوند و تعداد زیادی از آنها ارزش یک بار خواندن را دارد ولی کتابی واقعا ارزشمند است که بشود چندین بار خواندش  و دلیلش این است که در بعضی کتاب ها راز هایی موجود است که فقط با باز خوانی نمایان می شوند.

 

یکی از کتاب های  منتخب من  کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو است  ،  هرچند تیراژ بالای این کتاب ( حدود 65 میلیون چاپ) دلیل معتبری برای با ارزش بودن آن است ولی عمق محتوایی که نویسنده در این اثر ایجاد کرده است،  تاثیر گذاری زیادی در مخاطب بر جای می گذارد و  یکی از عنصر های کتاب های خوب این است که تا مدت ها زوایای مختلف زندگی خواننده کتاب را در بگیرید  .

 

 برای سنجش کیفیت محتوا در یک کتاب  میتوان آن را به یک ادکلن یا عطر تشبیه کرد. بعضی از این ادکلن ها شکل و ظاهر خوبی دارند ، بوی خوبی هم دارند اما اثر و ماندگاری آنها بسیار پایین است و بعضا تا یک ساعت هم دوام نمی آوردند  ، ما  اصطلاحا به این نوع  ادکلن، تقلبی یا فیک می گوییم و دنبال چیزی هستیم که همچنان که خوش بو و ماندگار است پخش بوی محیطی خوبی نیز داشته باشد. در مورد کتاب هم دقیقا همین است و بعضی کتاب ها همچنان که در ذهن و ضمیر ما نقش می بندد باعث رفتار ها و خلق و خوی متفاوتی در ما می شوند و هدف نهایی تمام نویسندگان رساندن خود به این جایگاه است، کتاب فوق نیز تا حد زیادی این استاندارد را درون خودش نهفته است.

 

درون مایه این کتاب به مهم بودن رویای فردی در همه آدم ها اشاره می کند و از همان ابتدای داستان این را مهم ترین ماموریت برای هر فرد می پندارد ولی کار به همین جا ختم نمی شود و نویسنده با علمی که به  موضوع دارد ما را دعوت به سفر کردن میان صفحات کتاب می کند و در طول داستان بارها به ما یاد آور می شود که این راه قطعا راه سخت و پر فراز و نشیبی است . گاهی نیاز است خیلی چیز هایی را که تا کنون بدست آورده ایم را بگذاریم و با کوله باری سبک تر برای تحقق این ماموریت پیش برویم و در نهایت بعد از سال ها تلاش شاید نیاز باشد به نقطه شروعمان برگردیم و گنجمان را از آنجا برداشت کنیم وا ین نقطه شروع جایی نیست به جز درون خودمان....

 

این داستان از نوع داستان روایی است و علاوه بر نکات گفته شده ، خواندنش شیرینی خاصی دارد و می شود برای چندین لحظه هم که شده از بین دغدغه های زندگی به میان صفحات داستان نقل مکان کرد و درانبوه تخیلات خود غرق شد.

 

کاربرد سنگ بزرگ

همه مان این جمله را شنیده ایم که سنگ بزرگ نشان نزدن است

برای من هم این جمله مصداق معنایی دارد و به این اعتقاد دارم که برای رسیدن به هر هدفی باید پله پله و با برنامه ریزی اقدام به حرکت نمود ولی باز با همه این چیزها شخصا کلکسیونی از سنگ های خیلی بزرگ را در گوشه ای از زندگی ام جای داده ام ، شاید تا آخر عمرم هم هرگز توانایی حتی برداشتن آن سنگ ها را نداشته باشم  اما هربار احساس میکنم از راه اصلی ام منحرف شده ام به سنگ هایم نگاه میکنم و به وسیله آنها مسیرم را مجدد کالیبره میکنم و با قدرت و انرژی دوباره به راهم ادامه می دهم.

اعتماد

چگونه به فردی اعتماد کنیم؟

به چه افرادی نباید اعتماد کرد؟

اصلا چقدر اطمینان کردن لازم است و چقدر لازم است نسبت به مواضع و افراد شک به خرج داد؟ ...

اعتماد کردن این روزها برای هر فرد به‌خصوص آن‌هایی که در ابتدای راه هستند، مسئله‌ی بسیار مهمی به شمار می‌رود زیرا برای ادامه راه خود جدا از اینکه نیاز دارند مورداطمینان قرار بگیرند، باید افرادی را به حیطه کاری خود اضافه کنند که این خود گواه بر مهم بودن این موضوع می‌کند

یا برای مثال برای شروع زندگی مشترک نیاز به اطمینان به یک فرد دیگر داریم

در بعضی از فرهنگ‌ها اعتماد زیاد رو خوب می‌دانند و در بعضی دیگر اعتماد را به کمترین وجه ممکن توصیه می‌کنند و اعتماد را عامل اصلی زمین خوردن می‌دانند

اولین نکته‌ای که می‌توانم به‌عنوان پیش‌زمینه ذکر کنم این است که اگر خودتان هم توجه کرده باشید، وقتی حس اعتماد تو وجود آدم باشد انرژی مضاعفی تولید می‌شود و نقطه مقابلش هم بی‌اعتمادی است که به نظر من به دلیل مشغله فکری که درست می‌کند باعث می‌شود کالری بیشتری سوزنده شود و انرژی و طراوت موجود رو حتی کمتر از سابق کند،  بنابراین همیشه سعی کنیم پیش‌فرض رفتاری‌مان را تو اعتماد هم به دیگران هم به خودمان بنا کنیم و کمی هم محافظه‌کار بودن را به‌عنوان ادویه کار داشته باشیم نه بیشتر.

زبان بدن

زبان بدن جزو چیزهایی هست که می‌تواند تو شناخت یک نفر تو دیدار اول خیلی موثر باشد. این روش برای کسانی که به هر دلیلی دوست دارند سریعتر به یه جمع بندی از طرف مقابلشون برسند خوبه ولی دقت بشه که شاید بعضی حرکات بدن غیر تاکتیکی باشه مثلا بینی طرف مقابل دچار خارش بشود و مجبور بشه دستشو به بینیش بزنه و باید دقت بشه تا اشتباها قضاوت نکنیم.

در مورد زبان بدن مقالات و کتاب های زیادی نوشته شده و رجوع به آنها دید بازتری به ما میدهد.

آیا افرادی که جایگاه بالاتری دارند در رفتارشان ریا کاری دیده میشود؟

طبق تجربیاتی که بدست آمده جواب این سوال تا حدی مثبت است زیرا افراد وقتی در موقعیت های بالاتری قرار میگیریند، به خصوص افرادی که تازه به پست و مقام بالاتر از ما رسیده اند به دلیل ترس از دست دادن و همچنین غرور کاذبی که شخص مقابل رو در بر میگیره تمایل اون شخص برای خود بزرگ کردن، معمولا باعث میشه ریاکاری و دروغ گویی بیشتری از خودشون نشون بدهند.

البته شایان به ذکر است که در مورد همه آدم‌ها صدق نمی‌کند ولی تا حدودی ثابت شده است و ازنظر من جزو معیارهای نسبی شمرده می‌شود نه معیار اصلی.

درهرصورت انسان‌ها تو موقعیت‌های مختلف بعضاً اخلاق های متفاوتی از خودشان نشان می‌دهند و با یک جلسه نمی‌شود با توجه به فید بکی که نفر مقابل به ما میده قضاوت تمام و کمالی داشت.

حس شهودی نگر درون

یکی دیگر از ابزارهایی که تو راه شناخت ازش نمیشه غافل شد حسی هست که وقتی در معرض عوامل مختلف قرار می‌گیریم درونمان نمود پیدا می‌کند که البته به توجه و دقت بسیار نیازمند‌است و نمی‌شود به این ابزار قدرتمند کاملاً مطمئن بود و ترکیبی از روش‌های شناختی و حس درونی سوسپانسیونی نسبتاً قوی را در اختیار ما قرار می‌دهد.